بهونه

دو شبه هی می نویسم و هی خط می زنم!آخه به دلم نمی شینه!

ولی وقتی تو بهونه می شی ! هر چه بنویسم , حتی اگه گنگ و نامفهوم باشه باز قشنگه!

باز می خوام از تو بگم ! از تو ! از تو چی مونده؟ فقط خاطره هات و نوشته هام!

از من چی مونده ؟ فقط خاطرات بدم و بغض تو !نمی دونم! هیچ وقت دنبا تو به من شون ندادی !

بگذار از اون چیزی که می دونم بگم,از خودم

می دونی من هیچ وقت اینقدر اعتماد بنفس نداشتم!

مهم نیست که بدم, کلی نقطه ضعف دارم و ....

مهم اینکه خودم رو قبول دارم! اصلا تا حالا دیدی یه  نفر بیاد خودش تعریف کنه! اینم از تو دارم.

این روزا سرگردونم! نمی دونم کدوم ور برم!

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند

ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند

حتی اگه بدونم دارم میرم ترکستان!

حی اگه بدونم هیچوقت نمی رسم !

از سرگردونی بهتره!

هیچ وقت از سکون خوشم نیومده !

ولی الان ساکنم!اعترافش خیلی سخته , ولی فقط تو میتونی من رو حرکت بدی!

خوش به حال اونها که یه چیزی دارن که بخاطرش حرکت کنند!

مهم نیست که کجا می رنند , مهم اینکه ر کت می کنند!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
طلا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:29 ب.ظ http://taliyeh.blogsky.com

همیشه واسه آدما ارزش بذار.وقتی نظراتت رو برمیداری یعنی برام مهم نیست چی میگین یا فکر میکنین.
هر جور راحتی...

ولی قبول داری خیلی ها هیچی نمیگن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد