اون روزای اولی که پام رو تو این لعنتی گذاشتم!
اون موقع گه 0ای بودم !
یکی از سال بالایی ها بهم گفت : وقتی از دانشگاه میری بیرون, 180 درجه عوض شدی!
اون موقع حالیم نبود داره چی میگی!
ولی حالا می بینم من اون امی قبلی نیستم!
آره تنها چیزه ثابتی که تو این دنیا هست تغییره تغییر!
ولی من او امین رو بیشتر دوست دارم!
بگذار بشماریم!
-- قبل دانشگاه دوستام کرم کتاب صدام میزدند!
ولی حالا ......... از آبان 81 تا حالا یه کتاب 600 صفحه ای رو نتونستم تموم کنم!10 صفحه اش رو خوندم!
کارم شده کتاب بگیرم و انبار کنم!
-- اون موقع ها خیلی شاد بودم ! از اون حال و هوا فقط خندیدنش مونده! همیشه نیشم بازه!
ولی از درون دپرسم! خفن!
-- از خیلی وقت پیش تنها نماد دنیای واقعی موهام بود! یادش بخیر دبیرستان که بودم موهام خیلی بلند بود ! همیشه با ناظم مدرسه فیلم داشتم !
یه بلر به سرم دست کشید و گفت: پسرم موهات رو کوتاه کن!
من رفتم تیغ زدن !!! بعد دیگه وهام رو کو تاه نکردم!
ولی حالا ..... کچل نشدم ! ولی حسش نیست!اصلا واقعیت چی هست؟
-- خیلی ازچیزایی که واسم ارزش بود بی رنگ شدند!
یه جورایی دیگه زیر پا گذاشتن ارزش هام مهم نیست!
اون موقع می شمردم که چند بار خودم رو دور می زنم! ولی حالا اصلا مهم نیست!
هر طرف باد بیاد!
-- اون موقع ها من رو هیچ وقت بیکار نمی دیدین! ولی حالا ساعتها رو تختم دراز می کشم و یرم تو عالم خیال!
-- با بقیه دوست بودم فقط واسه اینکه با هم دوست باشیم!ولی حالا جنسم پره خورده شیشه شده!
و ..................
یاد کت جادویی افتادم! اونجا که عماد میگه : اون قدر گرگ دیدم که گرگ شدم!
اون امین خیلی پاک بود! ولی این .....................
البته یه چیزاهی هم بدست اودم که قبلا نداشتم! ولی زیاد نبست!
خدایا من میخوام برگردم به گذشته! کمک کن!
شنبه حداد عادل مییاد دانشگاه! از شانس من همون موقع یه سمینار توپ هم تو دانشکده هست!
موندم کدومشون رو برم!
آخیش تموم شد!
امروز آخرین میانترمم رو هم دادم!
بد نشد! میتونستم کامل بشم! همون اشتباهت همیشگی!
امتحان کتاب باز بود!
وقتی استاد برگه ها را داد تازه یادم اومد کتاب همرام نیست!
تا خوابگاه دویدم!
امتحانش خیلی ساده بود! اگه بگم چه اشتباهی کردم! همه ی دنیا بهم می خندن!
از امتحان ۹۰ نمره ای ! ۳۰ تاش بخاطر اشتباه از دست بدی! چه شاهکاری کردی!
باز دوباره سرت رو انداختی پایین !
نمی خوای نگام رو ببنی ؟
چیه تحمل نگام رو نداری!
آهان میترسی !
ولی از چی !
شایدم باید یه کار بکنی دیگه!
مگه از من متنفر نیستی ! خوب روت بکن اون ور !
میدونی چند وقتی این کارو نکردی !
اون اوایل تا من رو میدی ! اخمات تو هم می رفت!
اصلا نیگام نمی کردی!
- باز پیداش شد!
ولی از وقتی بهت گفتم دوستت دارم!
همش سرت رو می اجنگ دعوا !!!باز این کار رو می کنی
ولی یه چیز فرق کردندازی پایین!
حتی بعد از این همه ه ! وقتی این کار رو میکنی تو نگاهت فقط غمه!
وقتی از اتاق میام بیرون همش حواسم هست که جایی همدیگر رو نبینیم!
نمی خوام ببینم که باز ناراحتی !!!!!!!!!!!!!!!!
کاش میفهمیدم تو وجودت چی میگذره!
چیه ؟؟؟
می خوای اعتراف کنم که هنوز تو بهانه ای ؟ بهانه ای واسه نوشتن!
سخته ولی حقیقته!!
یه چیز جالب ! هر کسی بخواد در مورده ما قضاوت کنه , یا طرف منه یا طرف تو ! من کسی رو ندیدم بتونه بی طرف قضاوت کنه!
من در موردت هنوز قضاوت نکردم! تو رو نمی دونم!
ولی ما تو یه چیز مشتریکیم !
این یکی رو دیگه تو بگو..........