همیشه دوست دوست داشتم غروب خورشید رو تماشاکنم!
عصرها میرفتم لب شط و آبتنی خورشید خانم رو نگاه می کردم!
ولی هیچ وقت نفهمیدم واسه چی خورسید خانم سرخ می شد.
شاید خجالت می کشید؟
اونقدر که حتی آب هم سرخ می شد.
بعد نگاهش رو می دزدید.
آخه تا قبل از غروب اونقدر نگات داغه -از چشات آتیش می باره -که نمی نونم نگات کنم!
غروب ها مهربون میشی ! ولی همون قدرهم خجالتی !
ولی یه مدت دیگه نگات داغ نیست.
یعنی من نگات رو نمی بینم! نمیگذاری ببینم!
دیگه عصرا غروب نمی کنی !وقتی من رو می بینی غروب می کنی!
دیگه از اون شرم خبری نیست.همش غمه!
شاید تقصیر منه, که دیگه دورت نمی گردم!
آخه خودت گفتی !
به هالی حسودیم میشه!
هنوز دوره خورشید می گرده!
هر چقدر هم دور شه باز بر میگرده!
بر میگرده و هی آب می ره!
نمی خوام تو شمع باشی و من پروانه ! آخه اونها همش یه شب با هم هستند.
دلم میخواهد تو خورسید باشی و من هالی .
هی دورت به گردم!هی بخار شم !
برم, باز بیام!
اگه خورشسید خانم نباشه!هالی هی یه, خورده سیارک میشه!
آخرش تو فضای لا یتنهای گم میشه !
ممکنه گیره یه خورشید دیکه بیوفته!
میتونه با مخ بره تو دل یه سیاره !ولی هردو شون منفجر می شند.
ولی نا های میشه نه اون.
هالی واسه همیشه میره!
کجا؟ مهمه!
سلام اوووووولللللللللل
salaam ghashang neveshti bazam benevis!!!!!!!!!!!!!
سلام نوشتت خیلی زیبا و یه نمه دلگیر بود ..وقتی صحبت از رفتن میشه دل میگیره..ولی وقتی صحبت اومدن میشه دل جون میگیره ..سهیل
سلام.خوبی؟مرسی اومدی .شاد باشی قربانت
اگه بهم کمک کنی ممنون میشم.
چه خوشکل بود. امین آقا.
می دونی آخه پسرای کلاس ما خیلی خفنن. اونوقت انتظار دارن وقتی میان شیراز ما باهاشون بریم بگردیم.
تازه خیلی کار بدیه که آدم هر وقت خواست موبایلشو خاموش کنه....
سلام..
فکر کنم راه خوبی باشی نه ؟
شاد باشی
سلام....همیشه ادم باید حیرت بهترین لحظه زندگیشو با آرزوهاش بخوره