-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 18:22
-
چشمانت باز است و هیچ چیز نمی بینی
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 18:03
عادت داشت همه چیز رو با چشم دل ببینه!تا اینکه یه روز دلش رو دزدیدن و کور شد. اونوقت بود که فهمید چرا می گن عشق کوره! ------------------------------------------------ کاغذ های خط خطی یک کاغذ سفید بر می دارم و هر چی دلم می خواد روش می نویسم و بعد رو همش یه خط می کشم و دوباره هر چی دل می خواد می نویسم و دو باره یه خط روش...
-
تو فکر یک سقفم
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 12:12
تو فکر یک سقفم . یک سقف بی روزن یک سقف پا بر جا . محکم تر از آهن سقفی که تنپوش هراس ما باشه تو سردی شبها . لباس ما باشه سقفی اندازه قلب من و تو واسه لمس تپش دلواپسی برای شرم لطیف آینه ها واسه پیچیدن بوی اطلسی زیر این سقف با تو از گل . از شب و ستاره میگم از تو و از خواستن تو میگم و دوباره میگم زندگیمو زیر این سقف . با...
-
خلیج همیشگی فارس
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1383 13:12
ای عاشقان پاکی من آخرین نگاهم بر آسمان آبی این خاک و خلیج همیشگی فارس فارس فارس خواهد بود. برای اعتراض به تغیر نام خلیج فارس ، لطفا اینجا را امضا کنید http://www.petitiononline.com/persiang/petition.htm http://arabian-gulf.info
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 18:53
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مهرماه سال 1383 00:28
راستی شعر مرا می خوانی کاش خواننده ی شعرم باشی یعنی میشه مثل اونو قت ها، یه سر به من بزنی
-
خدایا
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 13:40
چیه داری امتحانم می کنی ؟ می دونی من سر عهدم هستم. حالا تو هی ما رو امتحان کن. آخه اگه امتحان نه باشه ، چطوری می شه فهمید کی راست می گه کی دروغ.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 13:07
این باره دوم که بلاگ اسکای اینجوری میشه. این کمه ما رو کشت
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهرماه سال 1383 17:55
باطرح مرکز پژوهش هاى مجلس اختیارات وزارت اطلاعات محدود مى شود گروه سیاسى،فرنوش امیرشاهى: مرکز پژوهش هاى مجلس در گزارشى کارشناسى دیگرى نقش وزارت اطلاعات در جرایم امنیتى را به میزان چشمگیرى محدود کرد. مرکز پژوهش هاى مجلس هفتم در بررسى لایحه «الحاق موادى به قانون تاسیس وزارت اطلاعات» پیشنهادهایى ارائه کرده است که اقدامات...
-
اودکلن پترولیوم
دوشنبه 6 مهرماه سال 1383 17:39
گفت : باور کن ، اصل اصله. از اونهاس که بوش زیاد می مونه. گفتم : دیگه بدتر. گفت : یعنی چی!؟ گفتم : اودکلنی که بوی امشی و بایگون بده همون بهتر که بوش زودتر بره. گفت : تو همیشه با چیزهای مدرن مخالفی ، می دونی بعضی ها چه عطر و اودکلن هایی به خودشون می زنن؟ اصلا خبر داری تازه ترین اودکلنی که به بازار اومده اسمش چی یه؟...
-
ناتمام
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1383 12:25
من باز اینجام؛تو خونه ای که یه روز ترکش کردم.چون همچیش واسم تکراری بود. بازم تو ؟ نه! می خوام از خودم بنویسم. می خوام بگم وقتی کسی که دوستش داری؛تو رو نمی خواد. وقتی سرت داد می زنه ازت متنفرم حتی حالت رو نمی پرسه حتی نوشته هات رو نمی خونه تو فقط می تونی از دور نگاش کنی فقط می تونی بیای اینجا و داد بزنی دوستش داری ولی...
-
جمعه
شنبه 28 شهریورماه سال 1383 13:43
چمعه بازار دیروز رفته بودیم جمعه بازار, بعد از ک2 ساعت گشتن تنها چیزی که نصیبمون شد, چند تا مجله بود. بستنی ساعت 12:30 میدان امام بودیم, هوس بستنی کردیم.بستی فروشه تازه داشت باز می کرد.یه دور زدیم و بر گشتیم. مغازه غلغله بود ولی یارو ما چیزش هم حساب نمی کرد.کلی با تلفن حرف زد, صندلی ها رو جابجا کرد, بعد از کلی ایستادن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1383 15:27
بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند گرفته کولبار زاد ره بر دوش فشرده چوبدست خیزران در مشت گهی پر گوی و گه خاموش در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند ما هم راه خود را می کنیم آغاز سه ره پیداست نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر نخستین : راه نوش و راحت و شادی به ننگ آغشته ، اما رو به...
-
اندکی صبر
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1383 17:52
دیر به دیر آپدیت می کنم ؟ اینجا متروک ست. انتظار دارین یه وبلاگ متروک، تند تند آپدیت شه؟ در ضمن، فعلا از نوشته هام خوشم نمی یاد. خیلی بد می نویسم! نمی دونم شما چطور می نویسید. ولی من باید یه چام درد بکونه، تا بتونم بنویسم. حالا هم که تریپ بی دردیه. اندکی صبر، شنبه شروع یه زندگی دیگه ست، یه جایه دیگه. از شنبه تمام سهم...
-
فلسفه
شنبه 14 شهریورماه سال 1383 10:16
بابا فیلسوف آمریکا حقوق بشر را را برای زنان خاور میانه خواهد آورد. و -یادم نمیاد دقیقا چی گفتة تو همین مایه ها بود- و مردان یاد خواهند گرفت که آُسایش و راحتی در آزادی است نه در استقلال. دو جمله از جدید ترین سخرانی پرزیدنت بوش .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 20:57
خدایا ! رحمتت رو از ما گرفتی؟ خدایا ! هر جا رو نگاه می کنم، پر از غمه! همه غمگینند! اون از طناز عزیرم! از طلا بگم که رفته ! مینا چی ! اونم همیشه غمگینه! از المپیک بگم، غمگین ترین ملت دنیا ما بودیم. دیگه از کجا بگم. خدا جون اون رحمتت رو بفرست دیگه
-
بی دردی
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 20:13
من یک مرفه بی دردم! از وقتی آتیش بای تموم شده، تمام دردام مرده. دردای که باعث حرکت می شد. شدم یه مرداب، ساکن ساکن در سکوتش غرق، چون زنی عریان میان بستر تسلیم،اما مرده، یا در خواب، بی گشاد و بستِ لبخندی و اخمی، تن رها کرده است پهنه ور مرداب . هر بهنگام و نابهنگام میشه از دست این مرداب فرار کرد.هر چند اون باز پیدام می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1383 05:25
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 تیرماه سال 1383 01:41
آقا من نا امید نشدم! فقط هیچی تو دلم نیست. نه عشق نه نفرت. الان هیچ حسی ندارم. تا حالا فکر می کردم امسال من ادبیات فارسی رو خراب کردند من نفهمیدم این جمله یعنی یاور نقطه چین استاد شد
-
با اجازه ی سهراب
جمعه 26 تیرماه سال 1383 18:15
نه در دل من چیزی ایست مثل یک بیشه ی نور مثل خواب دم صبح نه چنان بی تابم که دلم بخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه نه در دورها آواییست که مرا بخواند پس چه باید بکنم من که در لخت ترین موسم بی چهچه ی سال تشنه ی زمزمه ام
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 تیرماه سال 1383 06:39
چیزی ندارم بنویسم مثل شما که چیزی ندارید بگید
-
فلاش بک
شنبه 20 تیرماه سال 1383 18:45
من یک مرفه بی دردم. هیچ کمبودی از لحاظ روحی و مادی حس نمی کنم. صبح تا شب یا می خورم یا می خوابم یا پشت کامپیوتر نشستم. حاضر نیستم از اتاق خنکم بیرون برم مبادا آفتاب اذیتم کنه. واسه خودم حسن کچلیم ولی اصلا کچل نیستم دردی بی دردی علاجش آتش است. قبل از دانشگاه یه مرفه بی درد بودم.ته تغاری بودن هم عالمی داره تا اینکه یک...
-
مرگ
جمعه 19 تیرماه سال 1383 06:05
جمعه 2 شهریور 80 اولین مسابقه ایران در مرحله مقد ماتی جام جهانی ایران 2 تیم روستایی عربستان(به جام جهانی رفت). سوهان روح جواد خیابانی التهاب نتیجه ی کنکور : یعنی کجا قبول می شوم؟ پادگان نیروری زمینی ارتش : جاده ی اندیمشک دهلران - ساعت 10 شب داشت اسلحه ی کمریش رو تمیزمی کرد ؛ یه فکر شیطانی به سرش افتاد. اولی -بزنم؟...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 تیرماه سال 1383 02:00
این روزا هر چی می نویسم به دلم نمیشینه ! خوب می دانم پرده ام بی جان است . حوض نقاشی من بی ماهیست. این کنتور وبلاگم هفته ای 100 شماره می اتدازه! ولی 10 نفر هم نظر نمی دند. جالبه نه؟ احتمالا خرابه.
-
روز پر ماجرا
یکشنبه 31 خردادماه سال 1383 19:05
دیروز بعد از شام٬ گلاب به بورتون ٬ اسهال خونی گرفتم. ناچار به کشتار گاه (درمانگاه) دانشگاه رفتم. بهد از معاینه ٬ خانم دکتر شروع کردن به روسی حرف زدن٬ من رو بگی دهنم همچین باز مونده بود که تا ته رو ده هام رو می شد دید. (دکنره خودش گفت) وقتی دیدن من اصلا تو باغ نیستم با لحن حق به جا نبی پرسیدند: پدر و مادر شما روسی...
-
تموم شد
شنبه 30 خردادماه سال 1383 08:58
آخیش ! امتحانام تموم شد.سال سوم هم تموم شد. به همین سادگی ! دلم واسه خونه تنگ شده.این چند روز آخر شده جهنم ! خیلی خسته شدم. تا چهارشنبه باید اینجا بمونم من مامانم رو می خوام ! می خوام خودم رو بندازم تو آغوشش! آخه اونجا امن ترین جای دنیاست.
-
امنحان
یکشنبه 17 خردادماه سال 1383 16:24
تا 30 خرداد تعطیل می باشد
-
عشق
یکشنبه 10 خردادماه سال 1383 16:34
همیشه دوستم داشتی ! حتی بیشتر از خودم! همیشه می دونستی تو وجودم چی می گذره! حتی اگه خودم غافل بودم! همیشه کمکم می کنی! حتی وقتی خجالت می کشم ازت کمک بخوام! آخه چرا ؟ یعنی من ارزش این همه دوست داشتن رو دارم! حتما دارم!آخه کارات همیشه رو حسابه! هیچکس تاحالا َندیده یه کاره اشتباه انجام بدی! پس من حق دارم بخودم مغرور...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 خردادماه سال 1383 10:26
شب به اون چشمات خواب نرسه به تو می خوام مهتاب نرسه چرا هر کس قصه ی عشق می نویسه ،نوشته هاش غمگینه؟ از این چیزا خیلی شنیدیم:بی تو چکنم ! حالا خودمونیم ها ،واقعا بدون اون چی کار باید کرد؟ نمی دونم شاید بدون اون دنیا تموم می شه! عاشقت بودن عشق منه این رو قلبم فریاد میزنه! من اینجوری فکر نمی کنم. اون اوایل همیشه بهش می...
-
خورشید خانم
سهشنبه 5 خردادماه سال 1383 11:41
همیشه دوست دوست داشتم غروب خورشید رو تماشاکنم! عصرها میرفتم لب شط و آبتنی خورشید خانم رو نگاه می کردم! ولی هیچ وقت نفهمیدم واسه چی خورسید خانم سرخ می شد. شاید خجالت می کشید؟ اونقدر که حتی آب هم سرخ می شد. بعد نگاهش رو می دزدید. آخه تا قبل از غروب اونقدر نگات داغه -از چشات آتیش می باره -که نمی نونم نگات کنم! غروب ها...