فلاش بک

من یک مرفه بی دردم. هیچ کمبودی از لحاظ روحی و مادی حس نمی کنم.

صبح تا شب یا می خورم یا می خوابم یا پشت کامپیوتر نشستم.

حاضر نیستم از اتاق خنکم بیرون برم مبادا آفتاب اذیتم کنه.

واسه خودم حسن کچلیم ولی اصلا کچل نیستم

دردی بی دردی علاجش آتش است.

قبل از دانشگاه یه مرفه بی درد بودم.ته تغاری بودن هم عالمی داره

تا اینکه یک شب آتش در نیستان افتاد

2 ساله که از وبلاگ دارم . هر نی ای شمع مزار خویش شد.

ولی حالا عقب گرد کردم. باز شدم یه مرفه بی درد.

یه نیستان بی خاصیت

نمی تونم بنویسم چون آتیشت خاموش شده.

حتی بادی هم نمی نوازه کز جدایی ها شکایت کنم.

 

در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟

 

از آتیشت فقط یه پاره مونده.

من فراموش کردم هر چه بود و نبود . خوب و بد.

ولی تو هنوز توسنسورات فعاله

کافیه حضورم رو حس کنی

فورا آشفته می شی

 

این بازی هنوز تو وجود تو جریان داره .

می گن که رفتار تو طبیعیه!

تا یکی دیگی تو زندگیت نیاد همینطوری هستی.

خدایا! اون تا کی باید اینجوری باشه؟یه نفر دیگه رو بفزست تو زندگیش! نمی شه؟

 

این همون خردک شرره، باقی فقط نی و نی و نی

 

قاصدک!هان، چه خبرآوردی؟

ازکجا، وز که خبر آوردی

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیار ودیاری- باری!

برو آنجا که نو را منتظرند.

دردل من همه کورند و کرند.

 

قاصدک !

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند

                                         

خیلی با اخوان حال می کنم.

 

این روزا اگه نمی نویسم واسه بی دردیه!

شما اینجور نشین اصلا چیز خوبی نیست

یا حق

  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد